پيام
+
حالم گرفته از اين شهر...
که آدم هايش همچون هوايش ناپايدارند!!!
گاه انقدر پاک که باورت نمي شود!
گاه چنان بي معرفت که نفست مي گيرد!!!
خدايا...
در انجماد نگاه هاي سرد اين مردم!!!
دلم براي " جهنمت " تنگ نميشود
اما دلتنگ يک لحظه آغوش مهرباني هايت هستم
دلم دلتنگ دستت نوازشت است ...

*آزاده*
91/4/23
◄مهناز►
آنقدر به مردم اين زمانه بي اعتمادم که ميترسم هرگاه از شادي به هوا بپرم
زمين را از زير پاييم بکشند…
*زهرا بانو*
دلم گرفته عجب ....
*زهرا بانو*
خسته ام .... :( ....
◄مهناز►
دقيقا مثل من . راستي سلاااام
◄مهناز►
گاهي اوقات بايد بگذري و بگذاري و بروي ….
وقتي مي ماني و تحمل مي کني ، از خودت يک احمق مي سازي
.
*زهرا بانو*
سلام ... خسته ام از خسته گي ها ....
*آذرخش*
اگه اين روزهايه سر بيان قم يه قدم به جهنم نزديك ميشين:))
◄مهناز►
نبض کدومـ منطق زير فشارکدومـ مشتــ لهـ شدهـ ؟!
که دنيا رو اينطور خفگي گرفته
*زهرا بانو*
قشنگه جمله هاتون خسته ام ....
*زهرا بانو*
جناب آذرخش خدا به دادتون برسه !!!!!!!!!!!!!!!
◄مهناز►
چشات قشنگ ميبينه عزيزم
*«طلوع»*
باز نشر اجباري ميزنيم :دييييييي
*زهرا بانو*
فدات گلي :)))))))))
*آذرخش*
اين نيز بگذرد:))
*زهرا بانو*
عجب !!!
*زهرا بانو*
ساااااااااااحل من فقط پرسيدمممم :))
◄مهناز►
چه اســــارت بي افتخــــاري است در بنــــد حــــرف اين و آن بــــودن . . .
*«طلوع»*
:دي :دي :دي
*زهرا بانو*
سااااااااااااحل :دي تو حلق خودت :))
*«طلوع»*
كلا تو حلقم :)
*زهرا بانو*
آره کلا تو حلقت :دي
*«طلوع»*
چي؟ :دي
◄مهناز►
گاهي تو …
گاهي ياد تو …
گاهي هم غم تو …
آخر اين “تو” کار مرا تمام مي کند
*زهرا بانو*
همه چي :دي
*زهرا بانو*
فرزانه :)) ....
0098
نُچ من حتي در ميان انجماد نگاه هاي سرد اين مردم هم دلم براي جهنم خدا تنگ نميشود ... اما ...
0098
اما دلتنگ يک لحظه آغوش مهرباني هاي خدا هستم ...
0098
دلم دلتنگ دست نوازش خداست
*زهرا بانو*
اينارو بنويسم ؟!؟!؟
0098
نمي دونم ...
*زهرا بانو*
نوشتم
0098
زهرا اين قدر دلم گرفته، حوصله ي هيچ کاري ندارم ... اعصابم آروم نيست. اين قد دلم ميخواد واسه يکي حرف بزنم. هر چي ميگردم تو آدم هاي دور و برم که با کي حرف بزنم ميبينم با هيچ کدوم راحت نيستم
0098
هيچ کدومشون در جواب حرف هام حرفي ندارند
0098
دلم يه مشاور خوب ميخواد. به خوبي و ماهري و ريز بيني و دقيقي و ... خدا
*زهرا بانو*
خب عزيزم بيا تو خ با خودم حرف بزن قربونت برم ...
0098
:(
0098
الهي زهرا؟ متن فيدت را تغيير دادي؟ :)
*زهرا بانو*
؟
0098
نه از خصوصي خوشم نمياد. بعد حرف هام هم همينايي بود که برات الان گفتم ... بقيه اش همش تکراره!
0098
تو منو ياد دختر برادرم ميندازي، با شما بايد هم سن باشه، ولي من با شما خيلي راحت حرف ميزنم... با وجود اختلاف سني زيادمون
*زهرا بانو*
آهان ... باشه هرجور راحتي ...
0098
با دختر برادرم اصلاً اينجوري راحت نيستم که از روحياتم باهاش حرف بزنم ... گپ و گفتمان هاي معمول عمه و برادر زاده. احساس ميکنم اگر از روحياتم براش حرف بزنم متوجه نميشه، ولي براي تو ميگم !!!
*زهرا بانو*
مگه چند سالشه دختر برادرت ؟!؟!؟ / من خيلي با عمم راحتم ... همه چيزه عممو ميدونم ....
0098
امسال سال سومي بود، سال بعد پيش دانشگاهي
*زهرا بانو*
چه رشته ايه !! پس همسن منه ....
0098
وبلاگ داره --- بلاگفا، سبک صادق هدايت و اينا مينويسه، من نميرم وبش :)
0098
رياضي/ راستي رشته ي شما چيه؟
*زهرا بانو*
من تجربيم
*زهرا بانو*
چرا ؟!!؟ چه عمه ي بدي :)
0098
موفق باشي. بد نيستم. براي اين نميرم که در خلوتش راحت باشه، به خاطر حيا از عمه مجبور به سانسور حرف هاش نشه. راحت بنويسه، راحت بشه و آروم باشه ...
*زهرا بانو*
آهان ... خوبه اينجوري.... حالا خودت چرا حالت بده ؟!؟! :(
0098
از دست اين روزگار - با من راه نمياد - ناسازگاري ميکنه
0098
بايد طلاقش بدم ! :دي
*زهرا بانو*
با همه همينطوريه ... حالا با هر کي يه جوري .. منو ميبيني اينقدر شيطونم ؟!!؟؟ توي دل صاب مردم پر غمه .....
0098
عزيزم ... ميدونم
0098
ايشالا غصه دار نباشي، هيچ وقت
0098
زهرا خانم گل، من برم ...
*زهرا بانو*
برو عزيزم باي باي
*زهرا بانو*
...