شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

+ حالم گرفته از اين شهر... که آدم هايش همچون هوايش ناپايدارند!!! گاه انقدر پاک که باورت نمي شود! گاه چنان بي معرفت که نفست مي گيرد!!! خدايا... در انجماد نگاه هاي سرد اين مردم!!! دلم براي " جهنمت " تنگ نميشود اما دلتنگ يک لحظه آغوش مهرباني هايت هستم دلم دلتنگ دستت نوازشت است ...
آنقدر به مردم اين زمانه بي اعتمادم که ميترسم هرگاه از شادي به هوا بپرم زمين را از زير پاييم بکشند…
دلم گرفته عجب ....
خسته ام .... :( ....
دقيقا مثل من . راستي سلاااام
گاهي اوقات بايد بگذري و بگذاري و بروي …. وقتي مي ماني و تحمل مي کني ، از خودت يک احمق مي سازي .
سلام ... خسته ام از خسته گي ها ....
*آذرخش*
اگه اين روزهايه سر بيان قم يه قدم به جهنم نزديك ميشين:))
نبض کدومـ منطق زير فشارکدومـ مشتــ لهـ شدهـ ؟! که دنيا رو اينطور خفگي گرفته
قشنگه جمله هاتون خسته ام ....
جناب آذرخش خدا به دادتون برسه !!!!!!!!!!!!!!!
چشات قشنگ ميبينه عزيزم
*«طلوع»*
باز نشر اجباري ميزنيم :دييييييي
فدات گلي :)))))))))
*آذرخش*
اين نيز بگذرد:))
عجب !!!
ساااااااااااحل من فقط پرسيدمممم :))
چه اســــارت بي افتخــــاري است در بنــــد حــــرف اين و آن بــــودن . . .
*«طلوع»*
:دي :دي :دي
سااااااااااااحل :دي تو حلق خودت :))
*«طلوع»*
كلا تو حلقم :)
آره کلا تو حلقت :دي
*«طلوع»*
چي؟ :دي
گاهي تو … گاهي ياد تو … گاهي هم غم تو … آخر اين “تو” کار مرا تمام مي کند
همه چي :دي
فرزانه :)) ....
0098
نُچ من حتي در ميان انجماد نگاه هاي سرد اين مردم هم دلم براي جهنم خدا تنگ نميشود ... اما ...
0098
اما دلتنگ يک لحظه آغوش مهرباني هاي خدا هستم ...
0098
دلم دلتنگ دست نوازش خداست
اينارو بنويسم ؟!؟!؟
0098
نمي دونم ...
نوشتم
0098
زهرا اين قدر دلم گرفته، حوصله ي هيچ کاري ندارم ... اعصابم آروم نيست. اين قد دلم ميخواد واسه يکي حرف بزنم. هر چي ميگردم تو آدم هاي دور و برم که با کي حرف بزنم ميبينم با هيچ کدوم راحت نيستم
0098
هيچ کدومشون در جواب حرف هام حرفي ندارند
0098
دلم يه مشاور خوب ميخواد. به خوبي و ماهري و ريز بيني و دقيقي و ... خدا
خب عزيزم بيا تو خ با خودم حرف بزن قربونت برم ...
0098
:(
0098
الهي زهرا؟ متن فيدت را تغيير دادي؟ :)
0098
نه از خصوصي خوشم نمياد. بعد حرف هام هم همينايي بود که برات الان گفتم ... بقيه اش همش تکراره!
0098
تو منو ياد دختر برادرم ميندازي، با شما بايد هم سن باشه، ولي من با شما خيلي راحت حرف ميزنم... با وجود اختلاف سني زيادمون
آهان ... باشه هرجور راحتي ...
0098
با دختر برادرم اصلاً اينجوري راحت نيستم که از روحياتم باهاش حرف بزنم ... گپ و گفتمان هاي معمول عمه و برادر زاده. احساس ميکنم اگر از روحياتم براش حرف بزنم متوجه نميشه، ولي براي تو ميگم !!!
مگه چند سالشه دختر برادرت ؟!؟!؟ / من خيلي با عمم راحتم ... همه چيزه عممو ميدونم ....
0098
امسال سال سومي بود، سال بعد پيش دانشگاهي
چه رشته ايه !! پس همسن منه ....
0098
وبلاگ داره --- بلاگفا، سبک صادق هدايت و اينا مينويسه، من نميرم وبش :)
0098
رياضي/ راستي رشته ي شما چيه؟
من تجربيم
چرا ؟!!؟ چه عمه ي بدي :)
0098
موفق باشي. بد نيستم. براي اين نميرم که در خلوتش راحت باشه، به خاطر حيا از عمه مجبور به سانسور حرف هاش نشه. راحت بنويسه، راحت بشه و آروم باشه ...
آهان ... خوبه اينجوري.... حالا خودت چرا حالت بده ؟!؟! :(
0098
از دست اين روزگار - با من راه نمياد - ناسازگاري ميکنه
0098
بايد طلاقش بدم ! :دي
با همه همينطوريه ... حالا با هر کي يه جوري .. منو ميبيني اينقدر شيطونم ؟!!؟؟ توي دل صاب مردم پر غمه .....
0098
عزيزم ... ميدونم
0098
ايشالا غصه دار نباشي، هيچ وقت
0098
زهرا خانم گل، من برم ...
برو عزيزم باي باي
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله فروردين ماه
vertical_align_top