پيام
+
دلم براي کودکيم تنگ شده
براي روزهايي که باورم ساده بود
همه آدم ها را دوست داشتم
مرگ مادر "کوزت" را باور مي کردم و از زن "تنارديه" کينه به دل مي گرفتم
مادرم که مي رفت به اين فکر بودم مثل مادر "هاچ" گم نشود
دلم مي خواست "ممُل" را پيدا کنم
از نجاري ها که مي گذشتم گوشه چشمي بدنبال "وروجک" مي گشتم
تمام حسرتم از دنيا،نوشتن با خودکار بود
دلم تنگ شده
شايد يک روز در کوچه بازار فريب دست من ول شد و او رفت

*آزاده*
91/4/23
الهه شرق
متنش خوشگل بود...اما من حاضر نيستم از اول شروع کنمو اين همه درس بخونم:(...دلم تنگ نشده
*زهرا بانو*
مرسي :) / به درس فکر نکن :)) ..... مگه فقط درسه ؟!؟!؟! ...... من دلم تنگ شده ...
*زهرا بانو*
تو بچکي نکردي واقعا ؟!؟!؟ آخه ما يه فاميل داريم بچش 3-4 سالش بيشتر نيست اما بچکي نميکنه بچش ... عين بزرگا رفتار ميکنه ... الان چند سالته ؟!
دل تنگي ها
سلام چه عجب شما اومدي
*زهرا بانو*
سلام دلتنگي ها ... بله ؟!؟!؟!؟!!؟!؟؟! منکه 24 ساعت روز اينجام ...
علي غم خوار
اصلا نميخوام بابا معلم اتقدر مشق ميگفت جونمون در مي اومد
*زهرا بانو*
سومي داري ميري پيش ؟؟؟؟؟؟؟
الهه شرق
زهرا چندمين بارِ داري مي پرسي!؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!ببخشيد 2تا از نظراتمو پاک کردم.عذرخواهي
*زهرا بانو*
بابا تو هي نظراتتو پاک ميکني من گيج شدم ... :)) حالا ج بده درست ....
*زهرا بانو*
آقا علي :))
دل تنگي ها
من هرروز ميام سر ميزنم شما سنگين شدي
الهه شرق
مگه سابقه داشتم؟يادم نمياد!!!........آره بابا واسه بارِ نميدونم چندم،پيش تجربي.رفيقِ ستاره.همون که شمارشو داري.يه جا آوردين؟!!!
*زهرا بانو*
دل تنگي من اصلا شما رو نميشناسم !!!!!!!!!!!!!!! سنگيني پيشکش !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
*زهرا بانو*
نه تو کلا اعصاب مصاب نداري الهه !!!!!!!!!! بلي بلي
الهه شرق
:دي اگه لحنش بد بود به دل نگير
*زهرا بانو*
:))))))))))))))))
دل تنگي ها
بابا ببخشيد خوبه.چيز بدي نگفتم
*زهرا بانو*
نه بابا منم چيزي نگفتم که
دل تنگي ها
منظوري نداشتم. من بسرم همين
.:آيينه:.
دلم تنگ شده..براي همه چيز..براي خودم که جايش گذاشتم..نميدانم کجا..!
*زهرا بانو*
ميدونم پسر هستين !
*زهرا بانو*
آيينه :( .......
دل تنگي ها
بس چي مگين نمي شناسم
*زهرا بانو*
فقط ميدونم پسرين اونم توي پروفايلتون ديدم همين
دل تنگي ها
اهان ببخشيد اگه بد صحبت کردم
*زهرا بانو*
بد صحبت نکردين :)...
علي غم خوار
دلو زدم دريا اگه به زمان کودکي بر ميگشتم خوب ميشد يکي اون موقع جامداديمو کش رفت ميدونم کي برداشت اگه برميگشتم کلا کيفشو empty ميکردم
*زهرا بانو*
:))))))) عجبا ... دلتون پره ها :دي
علي غم خوار
اوف نگو فقط جا ومکان ميخواد واسه يکي تعريف کنم اون موقع چي ها کردم نگو معلما بيچاره شده بودن فقط اينو ميتونم الان بگم که خودکارو 10تا 10تا مي انداختم داخل بخاري مثل پتروشيمي دود ميداد
*زهرا بانو*
شما خيلي شيطون بودي ماشالا ...
علي غم خوار
تو پرونده ام اونقدر پدرم تعهد داده بود که پرپر بود اون اون موقع بود حالا تو خونه امتحان ميخوام بکنم ببينم بابايي چيکار ميکنه فقط اخراج موقتم ميکنه اين گوي اين ميدان برم ببينم اوپس يادم رفت بخاري برداشتيم باشه تو فر هم ميشه
*زهرا بانو*
ميخواين چيکار کنين ؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!
علي غم خوار
صبر ميکنم مامان مرغو بذاره ت. فر برم چند از اون خودکاراي خوشگل بردارم واي مرغ عوض اينکه زغالي بشه خودکاري ميشه رفتم خداحافظ دعا کنين فردا خصوصي بهتون ميگم روز خوش
*زهرا بانو*
خدا به داد برسه ..... خداحافظتون ...