پيام
+
خب برو…
انتظار مرا وحشتي نيست
شبهاي بي قراري را هيچ وقت پاياني نخواهد بود
برو…
براي چه ايستاده ايي؟
به جان سپردن کدامين احساس لبخند ميزني؟
برو..
ترديد نکن
نفس هاي آخر است
نترس برو…
احساسم اگر نميرد..بي شک ما بقي روزهاي بودنش را بر روي صندلي چرخدار بي تفاوتي خواهد نشست
برو…
يک احساس فلج تهديدي براي رفتنت نخواهد بود
پس راحت برو
مسافري در راه انتظارت را ميکشد
طفلک چه ميداند که روحش سلاخي خواهد شد
برو

گنجي2
91/5/24
شاه توري
ي وقت خب نميخواد برِ
*زهرا بانو*
بايد بره :) ..
شاه توري
دلش نمي خواد خب!
*زهرا بانو*
خب نره :) ...
شاه توري
خب پس چرا ميگي برو!
*زهرا بانو*
خب حالا ميگم نرو :) ..
مهديه...
برو.....
*زهرا بانو*
:)..