پيام
+
خسته از تنها سفر کردن!
تنها مثل ِ يه چلچله زير ِ بارون.
خسته از اينکه هيچ وقت رفيقي نداشتم پهلوم باشه و ازم بپرسه از کجا اومدم،به کجا ميرم يا چرا!
آنقدر خستهام از اينکه آدما همديگه رو اذيت ميکنن.
خسته از تمام ِ دردهايي که تو دنيا حس ميکنم و ميشنوم.
هر روز دردهام بيشتر ميشه.
درد ِ تو سرم مثل ِ خردههاي ِ شيشهست،تمام ِ مدت ...
ميتونين بفهمين؟
.
.
.

◊ نيلوفر◊
91/7/21
*زهرا بانو*
*ديالوگ ِ جان کافي (مايکل کلارک دانکن) در فيلم ِ مسير ِ سبز ساختهي ِ فرانک دارابونت*
ميراب عطش
و چقدر اين فيلم ارزش ديدن دارد .. يک روايت انساني از قدرت گذشت انسانهاي خاص ..
*زهرا بانو*
من فيلم رو نديدم :)
مهديه...
زهرا ديگه الان خودمو از دستت ميکشم:)))))))
*زهرا بانو*
چرا عزيزم؟ چطور؟!
مهديه...
يعني تو نميدوني؟؟؟:)
*زهرا بانو*
نه!! چطور؟
مهديه...
هيچي بيخيال:))بچه پرويي ديگه:)
*زهرا بانو*
:))