سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هر که در این بزم مقرب تر است ... جام ِ بلا بیشترش میدهند ...

خیلی خواستگار داشت

همیشه میگفتیم ماشالله .. این همه خواستگار ...

معلوم نیس میخواد با کدومش ازدواج کنه

قصد ادامه تحصیل داشت ...

هیچکدوم از خواستگارارو ندید

از بس خواستگاراش زیاد بودن که اسمش شده بود ولوله ی فامیل

بحث همه هم این بود

یعنی آخر با کی ازدواج میکنه ؟!؟!

تا اینکه دوباره صدای زنگ تلفن خونه و ...

بازم خواستگار ...

نمیدونم چی شد ... این دفعه قبول کرد بیان خواستگاری ...

اومدن ...

همون جلسه اول گفت قبوله

همه شک زده شده بودن

یعنی چی ؟!؟!

از بین این همه دکتر و مهندش و پروفسور و غیره

حالا چرا اینو قبول کرده ؟!؟!

چی شد یهو ...

بزرگا میگفتن قسمتشه ...

رو قسمت نمیشه حرف زد .

وقتی قسمتت باشه دنیام دست هم بده باز با همون ازدواج میکنی ...

خلاصه عقد کردن ...

اولش خوب بود ...

اما بعدش ... بد شد ...

مرده خوب بود ...

اما مشکلاتی که سر راهشون به وجود اومد زندگیشونو بد کرد .

6 ماه از مردش جدا افتاد ...

دوباره آشتی کردن ...

خلاصه رفتن سر خونه و زندگیشون .

عروسی کردن .

دوباره اولش خوب بود .

اما بعدش ...

دیگه مشکلا شروع شد

سر بچه ...

بچه دار میشدن اما بچه نمیموند براشون

همون ماه اول و دوم سقط میشد

هزار تا دکتر و دوا و درمون رفتن

هر کی یه چیزی میگفت

آخر سر هم مشخص شد ژن هاشون مثل فامیلا عمل میکنه

حکمت خدا رو میبینی ؟!

غریبن .... اما ژناشون عین فامیلا عمل میکنه ...

الان میخوان طلاق بگیرن

خانواده ی مرده بچه میخوان ...

بچه ...

الان رای دادگاه صادر شده برای طلاق

فقط منتظریم مهریشو مرده آماده کنه ...

همین

بعدشم ط ل ا ق ...

بعد 8 یا 9 سال زندگی ...

تموم شد ...

به همین راحتی ...

فقط به خاطر یه بچه ...

نمیدونم حکمتش چیه ...

به یکی که بچه نمیخواد بچه میده ...

به یکی که بچه میخواد بچه نمیده ...

قسمته دیگه ...

امیدوارم اگه خواست دوباره ازدواج کنه ایندفعه شکست نخوره ...

البته خودش خوشحاله از طلاقش

میگه راحت شدم ... خیلی سختی کشیدم تو اون خونه

ایشالا موفق باشه هر جا که هست ...

 

 گل

 


+تاریخ چهارشنبه 91/4/21ساعت 4:21 عصر نویسنده *زهرا بانو* | نظر